- پی لو
قله و مرتعی در مسیر راه کدیر به نوشهر
معنی پی لو - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جویندۀ رد و اثر چیزی
پی جوی کسی یا چیزی شدن: در جستجوی کسی یا چیزی برآمدن
پی جوی کسی یا چیزی شدن: در جستجوی کسی یا چیزی برآمدن
(چِ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بلدۀ کجور بخش مرکزی شهرستان نوشهر. کوهستانی، سردسیر، دارای 160 تن سکنه. آب آن از چشمه و رود خانه محلی، محصول آنجا غلات و ارزن. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
اراک، چوبی که بدان مسواک کنند و عربان اراک خوانند، (برهان)، چوب دندان شوی، درختی است که بچوب آن مسواک کنند و آنرااراک گویند، (منتهی الارب) : عرمض، عرماض، درخت خرد کنار و پیلو، (منتهی الارب)، بار درخت اراک را نیز گفته اند، (برهان)، خمط، جهاد، عقش جهاض، بارپیلو که سبز باشد یا عام است، عنابه، بارپیلو، بریر، نخستین برپیلو، کباث، بر درخت پیلو که نیک پخته باشد، غراب، خوشۀ نخستین از برپیلو، (منتهی الارب)
(اَ حا)
لغت نامه دهخدا
جویندۀ اثر پا. مجازاً، فاحص. کاونده. جستجوکننده.
- پی جوی کسی (چیزی) شدن، در جستجوی آن بودن
- پی جوی کسی (چیزی) شدن، در جستجوی آن بودن
(رَ وَ)
لغت نامه دهخدا
نامی رود نیل را آنچنانکه در کتیبۀ داریوش بزرگ که نزدیک کانال سوئز یافته اند آمده است. (ایران باستان ج 1 ص 571)
مرکز بلوک میان بند در ناحیۀ نور مازندران. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 299)
(پِ هَُ)
لغت نامه دهخدا
شط ابیض، نام شطی در چین که از ’پی پینگ’ و ’تین تسن’ گذرد و بخلیج ’چه لی’ ریزد و 450هزار گز درازا دارد
دهی از دهستان انگوت بخش کرمی شهرستان اردبیل، واقع در 24هزارگزی شمال باختری کرمی و 14هزارگزی شوسۀ کرمی به اردبیل، جلگه، گرمسیر، دارای 140 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
جستجوگر، جویا، سراغ گیر، ردجو، ردیاب
هموار کردن شالیزار با پا، به جلو هل دادن، آب دستمال کردن
جای باش کوهستانی و کهن طایفه ی پچ در منطقه ی کجور، نام دهکده ای در حومه کجور
فراسوی قله های پر درخت، زمین های واقع در ورای تپه ها که